يازده ماه است کارم را معطل کرده اند
خوب شد ماه محرم را به من دادى حسين
در سینه، نیتم همه اش نذر تو حسین
حالِ عبادتم همه اش نذر تو حسین
خرده فروش نیستم و عمده می دهم
یکجا محبتم همه اش نذر تو حسین
رنگ ها رنگ خزان است بیا برگردیم
این سفر بار گران است بیا برگردیم
صحبت از جایزه و ملک ری و گندم بود
خواهرت دل نگران است بیا برگردیم
زل میزند به دور و برش غصه میخورد
با هر نگاه شعله ورش غصه میخورد
حالا میان این همه نامرد روزگار
دارد برای تاج سرش غصه میخورد